سپنتا مینو

سپنتا مینو به معنی خرد مقدس است

سپنتا مینو

سپنتا مینو به معنی خرد مقدس است

مسافری در وادی تضاد، هدف رسیدن به درک تن واحده است

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
طی شد این عمر، تو دانی به چه سان؟ 

پوچ و بس تند، چنان بادِ دمان.

همه تقصیر من است این و خود می دانم 

که نکردم فکری، که تامل ننمودم روزی، ساعتی یا آنی

که چه سان می گذرد عمر گران؟

********************

کودکی رفت به بازی به فراغت به نشاط 

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

همه گفتند: کنون تا بچه است، بگذارید بخندد شادان؛

که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست، بایدش نالیدن.

من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو، نتوان خندیدن؟!

نتوان فارغ و وارسته ز غم، همه شادی دیدن!

همچو مرغی آزاد، هر زمان بال گشادن؛ سر هر بام که شد خوابیدن!

من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه ره، بایدم نالیدن؟!

هیچکس نیز مرا هیچ نگفت:

زندگی چیست؟ چرا می آییم؟ 

بعد از این چند صباح، به چه سان باید رفت؟

به کجا باید رفت؟ 

با کدامین توشه، به سفر باید رفت؟ 

من نپرسیدم هیچ، هیچ کس نیز به من هیچ نگفت.

********************

نوجوانی سپری گشت به بازی به فراغت به نشاط

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

بعد از آن باز نفهمیدم من، که چه سان عمر گذشت؟ 

لیک گفتند همه: که جوانست هنوز، 

بگذارید جوانی بکند، بهره از عمر برد، کامروایی بکند.

بگذارید که خوش باشد و مست؛ 

بعد از این، باز وِ را عمری هست!

یک نفر بانگ برآورد که "او، از هم اکنون باید، فکر آینده کند!"

دیگری آوا داد: "که چو فردا بشود، فکر فردا بکند."

سومی گفت: "همانگونه که دیروزش رفت، بگذرد امروزش، همچنین فردایش."

با همه این احوال من نپرسیدم هیچ که چه سان دی بگذشت؟ 

آنهمه قدرت و نیروی عظیم، به چه ره مصرف گشت؟

نه تفکر، نه تعمق، و نه اندیشه دمی،

عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی ... !


چه توانی که زکف دادم مفت،

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت:

"قدرت عهد شباب، میتوانست مرا تا به خدا پیش برد؛ 

لیک بیهوده تلف گشت جوانی، هیهات!"

آن کسانی که نمی دانستند "زندگی یعنی چه؟"، -رهنمایم بودند؛

عمرشان طی می گشت بیخود و بیهوده؛

و مرا می گفتند: که چو آنها باشم!

که چو آنها دائم، فکر خوردن باشم، فکر گشتن باشم، 

فکر تامین معاش، فکر ثروت باشم، 

فکر یک زندگی بی جنجال، فکر همسر باشم.

کس مرا هیچ نگفت: 

زندگی ثروت نیست، زندگی داشتن همسر نیست؛
زندگانی کردن، فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست!

********************

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت؛

ای صد افسوس که چون عمر گذشت، معنیش می فهمم!

حال می پندارم، هدف از زیستن این است رفیق:

من شدم خلق که با عزمی جزم، پای از بند هواها گسلم؛گام در راه حقایق بنهم؛

با دلی آسوده، فارغ از شهوت و آز و حسد و کینه و بخل،

مملو از عشق و جوانمردی و زهد،در ره کشف حقایق کوشم؛

شربت جرات و امید و شهامت نوشم؛

زره جنگ برای بد و ناحق پوشم؛

ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم؛

آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم؛

شمع راه دگران گردم و با شعله ی خویش، ره نمایم به همه، گرچه سراپا سوزم؛

من شدم خلق که مثمر باشم، نه چنین زائد و بی جوش و خروش،

عمر بر باد و به حسرت خاموش!

ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم

کین سه روزِ از عمر، به چه ترتیب گذشت:

کودکی در غفلت، در جوانی شهوت، سرِ پیری حسرت!

به زبانِ دیگر:

کودکی بی حاصل، نوجوانی باطل، وقتِ پیری غافل!
 
سپنتا مینو
۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۷:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آهنگ مدار صفر درجه دارای متن بسیار مفهومی است . مدتیه دارم برای خودم تکرار میکنم تا دقیق بفهمم چی میگه . شاعر این ترانه روانشاد دکتر افشین یداللهی است. چنتا قطعه از ایشون روهم دیدم واقعا جالب بود برام . اینکه از صحنه دیدن مرگشون به سادگی عبور کردن.محشره ...

متن مدار صفردرجه : 

وقتی گریبان عدم
با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را
پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را
در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را
با اشکهایم می چشید
من عاشق چشمت شدم
نه عقل بود ونه دلی
چیزی نمی دانم از این
دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانش مرا
از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و
عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو
نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این
دیوانگی و عاقلی
من عاشق چشمت شدم
شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آنسوی یقین
شاید کمی هم کیش تر
آغاز و ختم ماجرا
لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من
در مردمکهای تو بود
من عاشق چشمت شدم…

 

 

سپنتا مینو
۱۲ آبان ۹۷ ، ۱۹:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امروزه شاهد یک نوع برده داری مدرن هستیم . افرادی را میبینیم که در صدد کنترل دیگران هستند ، دوست دارند تسخیر قلوب کنند، فکر دیگری را بخوانند، نفوذ و مسخ انجام دهند ، احساسات دیگران را در کنترل خود قرار دهند و کلی کارهای از این دست . این ها نمیدانند با این کارها چه مشکلاتی را وارد زندگی خود و دیگران میکنند. بیایید به حریم مقدس یکدیگر احترام بگذاریم و حق انتخاب را برای هر کسی محترم بشماریم . 

سپنتا مینو
۰۳ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ذات مقدس خداوند، همه‌ی هستی را با «عشق» متجلی کرده‌است و عشق الهی، عامل وجود هر چیزی در کل عالم است. به عبارت دیگر، اولین حرکت در خلقت، حرکتی مبتنی بر عشق بوده، در نظام آفرینش، همه‌ی حرکت‌های بعد از آن نیز همین ویژگی را داشته است.

در ازل پـرتـو حسنش ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد «حافظ»

نه تنها عامل تجلی، چیزی جز عشق و رحمت خداوند نیست، آن چه به آدم معنایی متفاوت از سایر مخلوقات بخشیده است، عشق است. او حامل امانت عشق شد؛ در حالی که آسمان و زمین از تحمل آن سر باز زدند.

آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعۀ کار به نام من دیوانه زدند «حافظ»

سپنتا مینو
۲۳ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

محرم آمد

بردگان سیه بختی که تمام عمر خود را سیاه پوشیدن تا شاید از دل این سیه بختیها و سیاه پوشیها و بر سر و صورت زدن‌ها و حیوانات بی زبان را قربانی مطامع و خودخواهی های خود کردن‌ها سفید بخت شوند و روزگاری خوش نصیبشان شود

حسین بهانه ای شده برای خودخواهیهای همه ما

شخصیت والایی چون حسین کجا و اینهمه جهل کجا

حسین در دل جهل ما به فراموشی سپرده شد

حسینی که پیامش اسلام (مرام تسلیمی) را زنده نگه داشته بود در بین اینهمه جهل و نادانی محو شده یا بهتر بگوییم خواسته اند که محو شود

امروز از هر شخصی چه پیر و چه جوان که بپرسی محرم چه ماهی است سریع می‌گوید ماه عزا

و حسینی که هیچگاه درس عزا برای کسی نداشت

و عاشورا که تماما درسش عشق بود و عشق بود و تسلیمی

آیا ما هم یزیدیانی هستیم که کمر به قتل حقیقت عالم بسته ایم؟

آیا ما هم همچون شمر بر روی حسین شمشیر کشیده ایم؟

یزیدیان هدفشان این بود که پیام حسین به گوش کسی نرسد و ما هم امروز ادامه دهندگان راه یزیدیان هستیم و مثل آنها داریم پیام و درسهای حسین را شهید میکنیم

وقت تنگ است

بهتر است همچون حر هر چه سریعتر از لشگر یزیدیان جدا شویم و به لشگر حسین بپیوندیم

کمر به قتل پیام حسین نبندیم

ای برادر تو همه اندیشه ای 

 

 

سپنتا مینو
۲۰ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به نام بی نام او بیا تا شروع کنیم
در امتداد شب نشینیم و طلوع کنیم

مهم نیست چگونه و چطور و چند
به یک تلنگر ساده بیا تا رجوع کنیم

ببین که خاک چگونه به سجده افتاده است
چرا غرور و تفاخر بیا تا رکوع کنیم.
سپنتا مینو
۱۷ آذر ۹۶ ، ۱۲:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هر از چن گاهی به این فک میکنم که کاش بودی، ولی خب انقدر آزمون پس دادی که بدونم اگه باشی هم هیچ چی حل نمیشه. کاش این ذهن دست خودمون بود. کاش هرکس رو میخواستیم راحت پاک میکردیم. جالبه تو اون چن سالی که میدیدمت تنها آرزوم این بود که یه بار بغلت کنم. با دو تا دستام انقد فشارت بدم تلافی تمام روزایی که پیشم نبودی رو در بیارم. ولی خب انگار طلسم شده بود. واسه همون یه لحظه خدا و پیغمبرشم صدا کردم هیچ نتیجه ای نداد. واسه همون یه لحظه شاید ده سال پیر شدم. جوونیمم دادم. نشد که نشد و واقعا اونجا ترکستان بود و منم مسافرش!!! خب برگشت به اون زمونا فقط اشتباه محضه. من خودمو به خاطر اینکه انقدر به خودم ظلم کردم هرگز نمیبخشم. از اینکه بهترین دوران زندگیمو دادم رفت نمیبخشم. خیلی وقته دارم دنیا رو اونجوری که هس میبینم. همون دنیایی که همه توش گرگند و گوسفند بودن حماقته!!!

سپنتا مینو
۳۰ آبان ۹۶ ، ۲۲:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

تا که راه یابی به استاد نگر به دنبالش باش با او برو از نگاه او بنگر استاد شو

سپنتا مینو
۰۹ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سالهاست در حال ساختن "خودم" هستم . 

نه اینکه ترمیم کنم ...

ذره ذره وجودم را دوباره می سازم ...

 

سالهاست در حال ساختن "خودم"  هستم ...

همان "خودم" ای که بودم ...

همان "خودم" ای که نابودی ذره ذره اش را به نظاره نشستم ...

نیا ...

هیچ وقت نیا ...

با بودنت نبودن "خودم"  را دیدم ...

تو را قسم میدهم ...

به آن کسی که "خودش" را به "خودم" ترجیح دادی ...

هیچ وقت نیا ...

سین شین

سپنتا مینو
۲۰ تیر ۹۶ ، ۰۰:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

این شد عید .... 

اععععععع .....

نمیدونم چرا امسال عیدش انقدر تخمی بود .

ریدم به این عید ... 

ععععععععععع ...


سپنتا مینو
۱۲ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر