مرتضی دیگه زندگی جدید رو پذیرفتی و حتما تو بهتر میدونی که بیداری چقدر شیرین تر از وهم زندگی یه…
آغوش خدا، هجمه عشق، انرژی بی نهایت، هرچی که هست و ما ندیدیم و تو لمسش میکنی، گوارای قلب بی ریات…
یک سال شده و باورش سخته که یه مرز پررنگ به اسم درک و دیدن بین ماها فاصله انداخته… برای ابد….
برای بینایی چشمامون، برای احیای قلب هامون، برای زندگی کردن حتی به قدر یه لحظه… برامون از صاحب عشق کمک بخواه…
این جهان شاید همه چیش یه رویای کوتاه باشه، که لحظه بیداری رنگ می بازه، ولی رنگ محبت، رنگ عاطفه، رنگ انسانیت دروغ نیست، تنها چیزی که بعد بیداری ما همچنان میمونه همینه…
چیزی که گوش کردن به صدات حس میکنم از تو اثری حک شده روی لحظه، که تا به ابد هیچ حادثه ای پاکش نمیکنه….